1 2 >

پایان گام پ :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ ... وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ(سبأ/1) ... .

سلام علیکم .

ضمن تبریک امروز خدمت ته تغاری خودمون ، جونم برات بگه تو هفته ای که گذشت یکی دو اتفاق افتاد ، اولیش اینکه داداش میگه دیگه کارخونه هم ردیف بشه دیگه نمیره و قراره که بازم باهم کار کنیم ، ولی همونطور که قبلا هم گفتم ، امیدوارم این در کارت تاثیر نذاره و بچسبی بکارت و ولش نکنی .

میگن ، تخم مرغاتو تو کاری که باهم میکردیم نذار ! ولو اینکه فقط مثلا سنگکاری و نما نبود و علاوه بر نما کف و پله هم می زدیم ، کاشی سرامیک و موزائیک کاریم می کردیم ، اگه بنایی و مثلا دیوار کشی ، جدول کاری ووو  هم بود می کردیم ، و خلاصه کار ساختمونیمون خلاصه نمیشد به نماکاری ، و یعنی یه کار که اگه خوابید بیکار بمونیم .

ولی اگه کار ساختمونی می خوابید چی !؟ تخم مرغامون کجا میذاشتیم !؟

البته اینو فقط برا این نگفتم ! اگه من خوابیدم چی !؟ که همش بخوین با من کار کنید !؟ حالا بمونه که تا حالا از کار با من هیچیم گیرتون نیومده باشه ! ولو اینکه مثل داداش بزرگه ، که رو پای خودش ایستاده و دیگه باهامون کار نکرد ، بقول معروف هشتش گرو نهش باشه ! و بمونه که مثلا تو کارخونش گویا یکی :"دست بزنم" داره و کارخونه هم صاحب نداره ! چه رسه به صاحب صاحب کارخونه !

یا مثل صابکار تو که دلش بخواد بگه برو ! در حالیکه اقرارم داره که مثل تو هم گیر نیاره ! ولی به تعبیر معروف نادره ! و روز بروزم از خودت ابتکار نشون میدی براش ، مثل همون که براش چند میلیون سود آوری داشت و بمونه که روز مزد تو هم تاثیر نداشت !

خب چی گفتم !؟ (الف)

خب ! دومیش بمونه برا یه فرصت دیگه ان شاء الله ! که تو این هفته یکیم اومد و کار داشت و خودشم به قیمت روز ! نه زیر قیمت ! علاوه بر این کاری که داریم تمومش میکنیم خدا بخواد ، که نوبت گرفتن و سر اینکه اول کدومشو بزنیم هیچکدومشونم نمی خوان وایستن به نوبت !

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام !

------------------------

زیر نویس :

الف :

اول الدین معرفته ، و کمال معرفته تصدیق ... . (ب)

نگفتم که دو یا چند تا کار داشته باشی که این نشد اون بشه !

بقول آقا امام رضا علیه السلام :

یه کار اصلی داریم ، و این اختصاص نداره به کاری علمی ! البته اگه :"به تعبیر معروف !"م کار :"دانش بنیان" نباشه و :"دانش"م :"اصل" کار نباشه ! و بقول همه که گفته نشه ! بقول بعضیا علم یا "دانش" با معرفت" یا شناخت یکی باشه !

بعنوان مثال ، قبلا گفتم که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، با شاهد آوردن از :"تفسیر کبیر" امام ! فخر رازی ، در تفسیر آیه ای از کتاب خدا دارن که :

وقتی از شکم مادر بدنیا میایم ، چیزی نمی دونیم !

و نتیجه ای که گرفته میشه مثل همونه که مثلا نویسنده ی کتاب :

چرا مسیحی نیستم ؟

گرفته ! که مجموعه ی :"اصل" ی نداریم ! حتی در :

... ، إِیاکَ نَعْبُدُ ... .

چه رسه به :"نَسْتَعِینُ" ، :"إهْدِنَا" و :أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ" ! نه انعمت علیک ! بلکه مثل :"نعبد" ! منجمله خود ایشون ! مگه اینکه نویسنده ی اون کتاب ! بعنوان مثال در نوشتن اون کتابش از هیچ نعمتی برخوردار نبوده باشه ! و اگر و فقط اگر ! از نعمتی برخوردار باشه ! اون :"پارادکس" ی که مطرح کرده ، در برخورداری از اون نعمتم یادش نره ! که از کجا و از کیه !؟

خلاصه ، حالا نمیگم کارش :"شناخت بنیان" ! یا بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام :

معرفت بنبان !

که بگن :"باب معرفت" ندارن ! ولی "دانش بنیان" چی ! از بدو تولد از مادر محترمشون !؟ تا قرنی ! که در این دنیا بودن ! و روز بروزم ! ابتکاری داشته اند ! در صحنه ی علم یا دانش ! و گویا :"گنگره ی وین" و :"منطق جدید" زیر سر ایشونم بوده !

خب زیر سر کی !؟

پرسش اول !م اینه ! کی دونست ! بعد اینکه از مادر بدنیا اومد !؟ و هیچی نمی دونست !؟ آیا :

یه مجموعه ی تهی !؟

تهی از علم یا دانش !؟ از معرفت یا شناخت چی !؟ و آیا :"گام" علم یا دانش ، حالا بقولی :"پژوهش" و اونم علمی ! و معرفتیم نه ! "گام" چندم اونه !؟ و بمونه که آیا پایان چی !؟ نداره !؟ گام پایانیست !؟ و نوبت به ما میرسه که تصدیقش بکنیم !؟ حالا :"تکذیب"ش ؟ بمونه !

خب کی !؟ من !؟ من از مادر بدنیا اومده و هیچی نمی دونم !؟ و صفر کیلومتر ! و حتی هیچ شناخت یا معرفتیم ندارم !؟ خب چی دارم ! و حالا بمونه :

 ... ، وکمال معرفته تصدیق به !؟

بمونه ! فقط ناگفته نمونه که ما وقتی از مادر بدنیا میایم ، تا وقتی که از این دنیا میریم ، بیکار که نیستیم ! بلکه یه کاری می کنیم ! هرچند تخم مرغامونو فقط تو مثلا سبد :"سمع"ی ، یا :"بصر"ی و فقط :"ایندو" هم نمیریزیم !

حالا کار اولی یا اصلی ما چیه !؟ بمونه ! و این اولیم یعنی :"گام اول" ما !؟ و پایانی داره !؟

نه وقتی از این دنیا میریما ! آخه مثلا پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرموده :

از این دنیا برید ! قبل از اینکه از این دنیا برید ! (پ)

ب :

نهج البلاغه ، خطبه ی اول

پ :

موتوا قبل ان تموتوا ! 


  

تولیدِ دانش پژوهش :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ (الف) ، ... . 

سلام علیکم (پ)

توضیح موضوع بحث :

برای توضیح اول یادی بکنم از قرمایشی که نقل شده از مولود سیزده رجب و مولود کعبه که فرموده :

من نقطه ی بِ ی بسم الله ... .

هستم ، خب ، یه وقت این معناش نقطه ای هست که :"ب" داره ، که در رسم الخط این نقطه رو نداشت و بعد گذاشته شد .

یه وقتم بحساب مثلا "أبجَد" معناش نقطه ی دومه ! حالا نقطه ی اول چی !؟ یعنی کیه ؟ بمونه .

فقط باز بد نیست یادآوری کنم اون حرفی رو که در :"باب معرفت" یا شناخت منطق ریاضی ! علیرغم اینکه :"تئوری طبیعی مجموعه" هاشو منطق بحساب نمیاره ! بلکه میگه :"جبر گزاره ها" هاش منطقه ، و اون حرف همونه که :

اگه و فقط اگه دو نقطه داشته باشیم ،آنگاه نقطه ای داریم که آندو نقطه زیر مجموعه اینند ، حالا ! دیگه !

و به همین مناسبت هم معمولا یادی کرده ام اون فرمایش پیامبر صل الله علیه و اله و سلم رو که فرموده :

اگه دو نقطه باشه ، یکی از ایندو :"علی" بر دیگریه !

خب ! دارن اذان مغربو میدن ، ان شاءالله از :"گفتگو" که برگشتم ، به "گفتگو" ادامه میدم .

... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ ... .

رونق :

خب ! کجا بودیم ؟! نه ! آخه حاج خانوم فرمودن شام مهمون پسره هستیم ، پسر وسطی ، و منم که چی !؟ هرچی حاج خانوم بگه ! ولی پیش از رفتن اینم بگم که استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون دارن که هیشکی :"تا بحال" ، "تا بحال" ! نتونسته :"رونق" ی که شیخ الرییس به منطق ارسطویی داده رو بده !

خب این یعنی چی !؟ یعنی اینکه حالا ما اومدیم و :"شاگرد"ی دنیای غرب ، اروپا و فرانسه ی بعد رنسانسشم کردیم و "شاگرد" نموندیم و :"استاد"م شدیم و "رونق"یم مثل رونق شیخ الرییسم دادیم !

خب ! حالا :"رونق" به چی داده شده !؟ بمونه "استاد" ! ولی آیا این یعنی مثلا :"سرمایه داری اسلامی" !؟ و نداشتن مثلا :"مشکلات" ش !؟ مثل همین :"معیشت"ی که داریم !؟ که نتیجه ی اون "سرمایه داری" ه و "اسلامی" شم !؟

که :"تولید" م داره ! و روز بروزم :"رونق"ش میده ! و :"سود" بیشتریم گیرش میاد ! و مشکلی بنام "معیشت"م نداره :

سرمایه دارش !

حتی زمانیم که ارزش پولم پایین بیاد ! و گرون "تولید" کنه ، گرونم عرضه می کنه ! خودشم با :"مصوبه" ی قانونی ! قانون سرمایه داری ... .

نه قانون معیشتی و حتی غربی و رنسانسی اونم ! که صدای :"جلیقه زرد" ا داره اینو بگوش میرسونه ! که نه تنها در مهد رنسانس ! بلکه در این ج.ا هم گویا بگوش نمیرسه ! و بریم :

شاگرد

ی کنیم ! در شاگردیم نمونیم ! استاد بشیم ! مثل استادی در :

مردم سالاری

ش ! که بعد چهار دهه چنین :"معیشت"ی داره ! ...

مردم سالار دیگه ! سرمایه دارش که نه ! چه پولی و ریالیش و چه بقولی مثلا :"منگوله" دارش ! که نه تنها سال گذشته ! بلکه :"چهل" سال گذشته هم مشکل :"معیشت" نداشت ! که حالا براش موضوعیت داشته باشه :

رونق تولید !

بقولی از غم بی نوایانم که رخش :"زرد"نیست ! "جلیقه زرد" م که به :"تن" کنه ! :"نرم" پوشش پیداست ! در میدان جنگی که ازش گفته میشه !  

شب بخیر !

----------------------

زیر نویس :

الف :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ (ب) ، ... .

ب :

اگر ارزش گفته به :"دَه" تنزل پیدا کرده ، یا بعبارت دیگه :"پایین" اومده باشه ، بعنوان مثال مانند آنکه گفته شده :

ارزش پول ، مثلا پول ملی ، پایین اومده .

و گرنه بحساب :"ابجد" که رایج بوده ، و ارزش تا :"غ" یعنی هزار هم تنزل پیدا میکنه که سفارش به :"صد" بارم شده :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... .

حالا بمونه که امروز حرف از میلیون ، میلیارد ووو هم زده میشه و حتی "N" تا هم ! و گفته هم نشده چند تا :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... !

پ :

ساعت شش بعد از ظهر اول فروردین هزار و سیصد و نود و هفت هجری خورشیدی . 

بوقت شبکه ی خبر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران . 

ساعتم که قراره امشب جلو کشیده بشه . 


  

یادداشت دانش و پژوهش :

بنام خدا و یادش :

باب الحسن (الف) : (پ)

السلام علیک یا رسول الله : (ت)

سلام علیکم

اشاره :

یادمه سوغاتی که از مشهد آوردم این بود :

#یادمان_می_ماند

مثلا :"گزارش"ی که در نوشته ی قبلی "گزارش" شد ، البته به گزارش من !

چراکه هرچند سر داشت ، ولو :"کَم" ، نه هیچ ! ولی تهش :"گزارش" دیگری بود ! مثلا اینکه :"سرپرست " قوّه ی قضائیه معرفی خواهد شد ! و ... ! مثلا برا صدور حکم ، برای مثلا :

انسان تروریست

حالا چه با جیره و مواجب ، و چه مثلا حلقه بگوش (ث) ارباب ، مثلا .

داستانی برای تعقّل :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ، نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ ... .

علامه ی شهید مرتضی مطهری ، در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون ، بنام :

آشنایی با علوم اسلامی

پیش از پرداختن به نخستین دانش ، در آن اثرشان ، در مقدمه یا پیشگفتاری که دارند ، پرداختن به علم یا دانشهای اسلامی ، و از میان تعریف هایی که از آن می شود ، تعریفی دارند از :"علوم اسلامی" .

و در ثانی ، وارد نخستین علم یا دانشم که شده اند ، داستانش را گفته اند .

البته تا :"معلم" اولش (ج) ، که یونانی بوده ، و به زبان یونانیم ، و زمانی (چ) که وارد حوزه ی اسلامی شده به عربی ترجمه شده .

خب برا اینکه معقول افتد ! همچنانکه وقتی به فارسی برگردانده شد ، برا ما معقول افتد !

و بعد هم :"تغییر" ی که :"معلم ثانی" داده را ، که نه تنها تا قرون وسطی در اروپا ، بلکه در اینجا هم تا زمان ایشان پا برجاست ، گفته اند .

ولی این را هم یادآور شده اند که حتی "تغییر" یافته ی اونم ، همونطور که از نامش پیداس :"منطق صوری"ست ، یعنی :"صورت علمی" این دانش را می گوید ، و تصریح کرده اند که نه :"مادّه" ی ریخته شد در این :"صورت" !

البته گفته اند که این علم یا دانش ، بی حرف از "مادّه" نیست ! ، ولی نه به اندازه ی "صورت" که به :"بهترین" شکل ترسیم شده !

و در ضمن ! پرسشی هم مطرح کرده اند که آیا منطقی خواهد آمد که صورت و ماده را در بر داشته باشد!؟

خب ! تا :"الان" ، که شب جمعه سوم اسفند هزار سیصد و نود و هفت هجری شمسی هست که نه تنها نیومده ! بلکه نه تنها آنچه هم که بعد رنسانس در غرب و اروپا و فرانسش ، بعد از "تغییر" ش به :"مشاهده و آزمایش ، و تجزیه و ترکیب" به اینجا آمده ، تغییرش به :"صفریک" هم اومده !

حتی :"فازی" اونم جولانی داده ، حتی با نام :

منطق قرآن

هم ! خودشم به :"معلّم" ی یه :"ایرانی" ! نه یونانی و غربی !

جای علامه ی شهید خالی ! آیا می آید یکی !؟ مانند ایشان !؟ آخه خیلی حرفه ! ادعای :

منطق قرآن !

که بماند ! و پژوهش قرآنی ! ولی :

پژوهش علمی

چی !؟ با این :

دانش پژوهش

هم !؟ آدم یاد زمان وارد شدن این علم یا دانش میفته ! که در عصر عباسیان گویا :"دوستدار دانش" ! مثلا بقول آموزگار :"اول" این دانش ! و یا :"عاشقش" بقول آموزگار :"دوم"ش ، وارد شد ! و گویا مثل "الان" آقا امام عالم ال محمد علیه السلامم :"امام غایب" بود ! که نه تنها این دانش ، بلکه بعنوان :

دانش پژوهش

هم معقول افتاد ! مثلا :

هر مسیری یا درست است یا غلط

مسیر کشور داری یه مسیر است

پس : مسیر کشور داری یا درست است یا غلط

خب ! هر قالب یا ظرف چطور !؟

اسلام در کدام یک از آندو رقم ریخته شده است !؟

خب :"دا" شم در همان ریخته شده دیگه !

مگه اینکه ، گام دیگری برای :"دانش و پژوهش" برداشته شود ، در : گام دوم .

انشاءالله ، خودشم با نگاه به درون ! نه اینکه بازم به بیرون ! در :"چهل سال" گذشته هم . 

ضمن تبریک ، روز جمعه ی بهتری هم پیش رو داشته باشین ان شاءالله تعالی . 

---------------------------------

زیرنویس :

الف :

حسن بن علی (ب) .

ب :

علی بن محمد .

 پ :

بدترین یتیمی ، یتیمی سیاسیت .

ت :

من و علی پدران امت من هستیم .

حالا پدر سیاسی و :"نقشه سیاسی" دهنده هم بماند ، :"بشرح ایضا" پدر علمی و "نقشه علمی" دهنده هم ، آیا پدر یادگیریم نه !؟ که از او :

بپرسیم

اگه می خوایم بدونیم !؟

نه از دانشمندی ! حالا دانشمند :"روان ! شناس" بمونه ! و "بشرح ایضا" تحت :"علوم تجربی" بودنش ! و پژوهششم :"مشاهده و آزمایش" ! بودن ! نه :"شناخت" و اونم :"روان" ! بلکه شناختی در حدّ مشاهده ی رفتار ! و تغییرات رفتاری ! که بیشتر شده !؟ و چقدرم نه ! و حتی "کَم"شده !؟ و چقدرشم ؟ هم نه ! بلکه گویا مرده ! و هیچ رفتاری ازش ! سر نمیزنه ! بعبارت دیگه :"بازخورد" ی نداره در مقابل ... !؟ حتی :"یادداشت ... !؟ و بقول حرف قبل از :"یادآوری" روان شناسان ! در :"حافظه" هم :"نیست" هست ! بقول آزمایشگاه یا پژوهشکده ی : علوم ریاضی فیزیک !

البته اگه هنوز بقول دانش علوم پایه اش ، یعنی :"متا لوژی" ش ! :"قالب" عوض نکرده باشد و :"خاکستری" نشده باشد :"سفید و سیاه" ش !

ث :

بعبارت دیگه : بنده ، عبد ، و یا ریخته شده در ظرف زبانی دیگر .   

حالا چه برا بندگی عقل ! و چه فکر ، و ذکر ! هم بشرح ایضا .

چه رسد به قلب ، حس و چشم یا گوش هم ! در :"گام اول" ! برای بندگی نویسنده یا گوینده ی حرفی ! 


  

بنام خدا و سلام (الف) .

باب العلم (ب) :

السلام علیک یا رسول الله .

سلام علیکم

... : علیکم السلام

... : آقا اون چیه ؟

این ؟

... : آره .

بله ، این کتابه .

... : کتاب چیه ؟

کتاب نوشتنیه ، نوشتن مثلا یه داستان ، که من براتون میگم ، بجاش بنویسم بدم بهتون ، هروقت خواستین اون براتون بگه !

... : داستان بگه !؟

بله مثلا داستانم میگه .

... : میشه یه داستان بگه ؟

خب ببینم به من چی میگه ! تا براتون بگم

... : به ما نمیگه !

چرا ، اگه شمام مثل من حرفشو ببینین

... : مگه حرفش دیدینه !؟

گفتم که نوشتنیه ، یعنی تو یه چیزی مثل این که پرسیدی گفته شده ، و به اون گفته میشه کتاب !

... : آقا ببینین چی میگه ؟

باشه ، می بینم که داستان نوشتن گفتن سوار شدنو میگه (ت) .

... : آقا اون چیه ؟

اینم کتابه .

... : کتاب !؟

بله کتاب ، ولی سرریز !

... : سرریز !؟

یعنی اگه یه مثلا داستانی تو اون کتاب پیدا نبود ، تو این پیدا میشه !

می خواین بگم مثل چی !؟

... : بله .

چشم ، مثل آب ، آینه و چیزی که چشا توش پیدا میشه !

... : چشا !؟

خب شما چند تا چشم دارین ؟ تو آینه نیگاشون کردین !؟

... : آقا چی شد ؟

یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا یکی نبود :

هفت سال بعد یکی پیدا شد و اونو که اومده بد اینجا رو گرفته بود بیرون کرد .

وقتی که داشت بیرون میکرد ، یکی بود که داشت دو دستی بیرون می کرد !

رفت طرفش و بهش گفت :

وقتی اون اومد اینجا رو گرفت کجا بودی !؟

گفت :

من بودم ، تو نبودی .

شب بخیر .

--------------------------------

زیرنویس :

الف :

هِی حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ .

ب :

دانش .

و پژوهش ، دانش پژوهش (پ) .

پ :

فرق دانش پژوهش با پژوهش دانش :

فرقش ، صرف نظر از اینم که در گفته هم پیداس ، امروزه هم بعنوان یه علم یا دانش مطرحه ، یعنی گفته میشه مثلا :

متدولوژی علوم

یادم میاد در زمان دانشجویی ، اوایل دهه ی شصت ، دو واحه به همین عنوان داشتیم .

استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون با عنوان :

آشنایی با علوم اسلامی

نه تنها از علم یا دانشی به عنوان :"منطق" نام برده اند ، بلکه نخستین علم یا دانشی رو مطرح کرده اند ، به عنوان علوم و علوم اسلامی ،علم یا دانش :

منطق

است .

ناگفته نمونه که گفته میشه امروزه دیگه مثل قبل از رنسانس ، یا انقلاب صنعتی در اروپا نیست ! که :"منطق" منطق علوم یا دانشها باشه ، چراکه با جدایی ! علم یا دانش تجربی ،بعبارت دیگه دانش حسی ، که با :"مشاهده" ی اعضای حسی بدست میاد ، دانش پژوهش دیگه دانش قبل از رنساس در اروپا نیست !

در حالیکه چنین نیست ! چراکه صرف نظر از اینکه دانش :"وسطی" نتونست پژوهشی با دانش پژوهش نو ، تازه و یا جدید داشته باشه ، و اینم برا خودش ، مثل :"علوم تجربی" راه دیگه ای رو پیش گرفت با عنوان :

منطق ریاضی

بلکه دانش راه خود را ادامه داده ! و هنوز :"منطق قدیم" یا بعبارت دیگه :"منطق صوری" و یا با نام :"معلم اول" ش به زندگی خود ادامه میده .

حالا بمونه ، همونطور که گفته شده ، اگر گفته شود که مثلا :"علوم انسانی" م که گفته میشه ! میخواهد طرحی نو دراندازه ! آیا از علم یا دانش چیزی باقی نمی مونه !؟ که بهش گفته بشه :

دانش پژوهش !؟

یا :

علم منطق !؟ البته بقول استاد شهید ، مثلا ، مگر اینکه گفته ای هم باشه که "منطق" رو علم ندونه ! بعبارت دیگه "پژوهش" رو "دانش" ندونه ! و مثلا بگه :

پژوهش دانش

و مقصودشم از :"پژوهش " دانش پژوهش نباشه ! مثل همان که گفته میشد و هنوزم گفته میشه :

منطق علم

و مقصود "علم منطق" نیست ! بلکه "پژوهش دانش" ه ! و نیازی به دانستنی هم نداره ، حتی دانستن :

پژوهش

ت :

... ، طس ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، الر ... بِسْمِ اللَّهِ ... .


  

به وقت توقّف (قسمت چهارم) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، ... .

سلام علیکم و تبریک بمناسبت امروز ، جمعه .

یادآوری :

گفته شد که دنیا توفقگاهه ، توقفگاهی بعد توقفی در رحم مادر ، و توقفی در پشت ، یا صلب پدر .

البته میشه ، وشده که بدون این دو :"ایستگاه" هم بدنیا آمدن ، ولی :"بدون توقف" ی هیچ :"آدم" ی پا به این دنیا نذاشته (الف) ، و :"انسان" ! که جای خود دارد ! مگر اینکه مراد از "انسان" آدم باشه !

وگرنه به دنیا اومدنی "بدون توقف" در رحم مادرم که شده باشه رو داشته (ب) .  

به وقت تفکّر یا اندیشیدن :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ، ... .

حالا نخستین توقفگاه ، همچنین آخرینش ، فعلا محل بحث من نیست ! اونچه که بحث نداره ! اینه که در این دنیا که هستیم !؟ و به چه عنوان !؟ آیا بقول مثلا بعد رنسانس در غرب و اروپا و فرانسه ، فقط بعنوان حس کننده ی دنیا !؟ و اونم بعنوان عالم یا دانشمند!؟

یعنی دنیای به اصطلاح مدرن ، یعنی دنیای محسوس !؟ ولو به حسی !؟ از حواس ما که اونو تجربه کرده و ما یعنی :

عالم یا دانشمند تجربی !؟

خب ادعای مثلا :

عالم یا دانشمند ریاضی !

ش چی !؟ آیا یعنی دانشمند ریاضیم یکی ! از دانشمندا!ی تجربیه !؟ خب کدوم یکیش !؟ ولو یکی از :"دو" تاشم !؟ حالا اون یکی ! دیگش اسمش چیه !؟ بمونه ! چراکه اونم یکی از ولو دو عالم یا دانشمند :"تجربی" ه دیگه ! چراکه حرف این نیست که عالم یا دانشمند دوتاس ! و یکیش عالم یا دانشمند ریاضیه :

والّا (پ) تجربیه !

چراکه اون :"وقت" که :"به وقت توقّف" در علوم تجربی نیست که ! بلکه "به وقت توقف" در علم یا دانشه ! که در نوشته قبلی گفته شد وقتش بعد یادآوری ، بازبینی و یا بقولی :"ویدئو چک"ه ! که :"چک" کرده سپرده شده به حافظه ، یا بایگانی و یا بقولی :"آرشیو"ی رو ! برا چی !؟ برا اینکه :"معلوم" بشه ، تا چی !؟ تا اینکه حکم بشه ! مثلا همون حکمی که داور مسابقه ی "اسپانیا و ایران" کرد ، که توپ به اسپانیا داده شد که از محل خطای ایران بازی رو ادامه بده !

خب حالا این :"چک" بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشونم ، دو حالت داره و یه حالتش که :

زاینده

هست فکر یا اندیشه هست ! و بازم با حالت دیگش کاری نداریم ! چراکه :

و إلّا (ث) چی !؟ یعنی :"به وقت توقف" در "چک" ، بازبینی و یا یادآوری نیست که ! که یکیش :"زاینده" ی اونه !  

-------------------------------

زیر نویس :

پ : و إن لَم یَکُن (ت) !

 ت : حاشیه ملّا عبدالله ، بر منطق تفتازانی !

ث : زیرنویس ب . 


  

به مناسبت روز تولد امام عسکری (ع) :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سلام علیکم

اشاره :

اول یه اشاره ای بشه به نوشته ی قبلی و بعد برم سر بحث از عنوان :

تاریخچه ی منطق

که در بحث از :

آشنایی با علوم اسلامی (ب)

و آشنایی با :  

منطق (پ)

مطرح شد .

-------------------------------------------------

بعد از خبر ساعت 24 شبکه ی خبر (خ) :

ضمن شب بخیر ، و عرض تسلیت بمناسبت شب وفات حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها ، و عرض پوزش که فرصت نکردم بعد از ظهر بحثو پیگیر بشم ، و الانم که وقت خوابه .

در اشاره به نوشته ی قبلی ، که گفته شد آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلام دوران اماتشان در محلی نظامی تحت حفاطت اطلاعاتی بوده ، پیش از آوردن پدرشان آقا امام علی بن محمد علیه السلام به این محل بدنیا آمده بودن ، یعنی روز تولدشان در آن محل نبوده .

هیجکدام از امامان قبلی هم در محلی مانند آن محل بدنیا نیامده اند ، ولی روز تولد آخرین امام در چنین محل بوده است ، اونم با تمام حفاظت اطلاعاتی که میشده !

اما تاریخجه ی منطق :

جهت اختصار از منطق کامپیوتر و پیش از آن منطق ریاضی فعلا صرف نظر می کنم و ان شاءالله در فرصتی دیگه بقول مقام معظم رهبری :"خدمتشان" می رسم .

امام منطقی که سابقه ی پیش از میلادی هم داره ، که گفته شده برای شاهزاده ی یونانی (د) هم نوشته شده ، توسط استاد خصوصیش ، یعنی ارسطو و :"به تعبیر معروف" معلم اول .

پیش از ایشان به این عنوان ، یعنی به عنوان :"منطق" که از آن نامبرده شده و می شود ، نوشته ای نبوده ، حالا چرا !؟ و با چه روش ، منطق و یا مِتُدی تعلیم و تعلّم صورت می گرفته ؟ بدون شک و تردید همانگونه که پیش از برگردون یا ترجمه منطق ارسطو در زمان عباسیان (ذ) و دیگر آثار علمی یونان باستان ، تعلیم و تعلّم صورت می گرفته ، و اگر علم یا دانش روش ، منطق و یا متدی داشته ، که مسلما دارد ! مسلما ، آنهم خصوصا توسط امام شیعه نوشته ، و بقول منطقیون :"رعایت" اونم الزمامی می شد !

نکته ی دیگر اینکه چرا بهنگام ترجمه ی آثار علمی یونان باستان و منجمله منطق ارسطویی ، علما و دانشمندان و خصوصا شیعه برایشان این پرسش پیش نیامده که چرا منطق علم !؟ یا علم منطق !؟ داشته !؟ و این امر مهم ولی امری نداشته !؟ یا ولی امری آنرا برشته ی تحریر در نیاورده !؟ و یا دستورش نداده !؟ که بقول منطقیون :"بخطا" نرفته یا :"مصون" از خطا باشن !؟

ووو !؟ که فقط می توان بدان امیدوار بود که منطق علم یا علم منطق ، مثل دستور زبان فارسی ما ، یا صرف و نحو عربی ، و یا مثلا گرامری باشه ، که همانطور که مردم در گفتگوی خود و با خود ! دارن ، در علم یا دانشم دارن ! همانگونه که در منطق کامپیوتر گفته می شود که :"ربان" ماشین :"صفریک" ه !

یعنی زبان :"علم" یا دانشم منطق ارسطوییه !

خب ! ادامه ی بحث بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی و بحول و قوه اش ، شب بخیر .  

------------------------------------------------------

الف : مراجعه شود به (ب) در نوشته ی قبلی .

ب :

آشنائی با علوم اسلامی جلد اول
منطق - فلسفه
متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
چاپ هشتم : پائیز 1369
ناشر : انتشارات صدرا (با کسب اجازه ازشورای نظارت بر نشرآثار
استاد شهید(

پ : علم منطق ؟ یا منطق علم ؟ (ث)

خب منطق بعنوان علم یا دانشی هم ! فرق داره با علم یا دانشی هم ! بعنوان منطق .

خب برا اینکه از نام یا اسم آندو ، یعنی :"علم منطق" و :"منطق علم" پیداس ، مگه اینکه مراد از ایندو یکی باشه !

و نام یا اسم :"علم" م با نام یا اسم :"منطق" م همینطور ! ووو !

تا برسه به استاد و شاگرد ! و ایندو هم یکی !

بقول مثلا مسابقه ای بنام :"ایمان" که تلویزیون مدیتیه راه انداخته ! که فرصت بشه ان شاء الله امروز به اینم اشاره ای بتونم بکنم ! خصوصا به مسابقه ی امروزش ! که از یکی بودن عالم و معلوم ، و عالم بواسطه ی معلوم ! مثلا همون شاگرد استاد ! و بشرط شاگرد ، ولو یکی ! و ... رو به مسابقه گذاشته ! البته برا ولو یکی ! و ... ! نه خودش ! و خودش و بقول خودش :

حضوری !

خب اذانه ظهره به افق ما ! بریم !

التماس دعا ! در گفتگو با ... !؟ در ملاقات ... !؟

حالا  منطق (ج) ؟ و منجمله علم (چ) ؟ و نخستین (ح) ؟ بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی .

ج : علم .

چ : دین یا اسلامی .

ح : علم :"علوم اسلامی" .

خ : خب از ظهر ، بجز برنامه ی سمت خدا ، که بیشترش ضبط شده در مشهد بود ، و درسهایی از قرآن ، که زنده نبود ، فقط خبر مختصر ساعت هفت و مجله ی خبری شبکه ی یک سهم من شد و بقیه تحت اشغال دیگران بود و خبر مشروح داخلی و خارجی رو همین ساعت 24 بود که تا آخرشو گوش و چشم دادم ، منجمله خبری از نه دی هشتادو هشت ، هشت سال پیشو ، در ساعت 24 امروز که هفتم دی بود .

د : اسکندر مقدونی .

ذ : همزمان با آقا امام محمد بن علی بن موسی علیه السلام  و پدر بزرگوارشان آقا امام عالم ال محمد علیه السلام .  


  

مدیریت بحران علمی :

... بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ... .

سلام علیکم

مدیریت ، مدیریت بحران ، مدیریت بحران علمی :

موضوعیت بحث :

شاید گفته شود که مدیریت و همچنین مدیریت بحران ، شاید موضوعیت داشته باشه ، یا اصلا موضوعیت داره ، ولی مدیریت بحران علمی ، یعنی چی !؟ خب ! در ثانی معنا هم که نداشته باشه بتبع موضوعیتم نداره دیگه !

این بحث نظر به این گفته هم که باشه ، موضوع خود موضوعیت بحثه ! که یه بحث علمی باشه ، چراکه موضوع علمی می تونه مدیریت باشه ، بحران باشه ، مدیریت بحرانم که موضوعیت داره !

بعبارت دیگه بحث علمیه ، و بحران علمی ، یعنی رویدادی که علم یا دانشو به :"خطر" انداخته باشه ، و :"فرصت" یم برا مدیریتش داده باشه موضوع بحثه ، حتی اگه این دو در علم یا دانش دینی یا اسلامی رویداده باشه ! بعبارت دیگه در علوم دینی !

بعنوان مثال اینکه :"علوم دینی " تحت مدیریت حتی :"علوم انسانی" نامبرده شود ! چه رسه به اینکه بعنوان مثال :"علوم دیگری!" مدیریت "علوم انسانی" را هم مدیریت کنه !

و تازه ! خودشم در "خطر" باشه ! و "فرصت" برا مدیریت خودشم نداشته باشه برا رفع اون که نه ! حفظ خودم نه ! با کنترل اون و حالا بموقعشم بمونه ، بلکه نیازمند به مدیریتی هم بشه ! مانند مثلا همون علوم انسانی و علوم تحت مدیریت اون ! منجمله علوم دینی !

که با به خطر افتادن مدیرش مدیریتشم بخطر بیفته ! مثل آنچه که در قرون وسطی در غرب و اروپا رویداد و نتونست بحران رو مدیریت کنه ! و مدیریت علمی بدست مدیریت :"علوم تجربی" افتاد و بعد هم به :"علوم ریاضی فیزیک" واگذار شد و هنوزم بدست گرفته ! هر بحث یا کاوش علمی رو !

منجمله بعنوان مثال مدیریت بحران همین زلزله ای در جمهوری اسلامی ایران ، در کرمانشاه رویداد ! و یا بعنوان مثال در غرب آن در سوریه و عراق رویداد ، که بحمدالله هردوش بخیر گذشت و می گذرد ، ولی با مدیریت کدوم علم یا دانش !؟ از دانشهایی که نامبرده میشه !؟ بعنوان علم یا دانش !؟

و یا در دنیا مثلا در کودک کشی یمن ! و نسل کشی میانمار! و مانند اینا ! که کدوم علم یا دانش مدیریتشو بگردن میگیره !؟ آیا بقول :"روزنامه" ای علم یا دانش :"سیاست" !؟ که مثل :"دین" بقول همون روزنامه غایب :"بزرگ" میدان مدیریته !؟

شاید معنی عدم موضویت این بحث اینه که اینا ! که دنیا رو به خطر انداخته ، ربطی به علم یا دانش نداره !؟ که مدیریت اینا علمی باشه ! خب چیه !؟ سیاسیه !؟ دینی یا اسلامیه !؟ و :"دا" ییه !؟ و اینا علمی نیستن !؟ حالا چی هستن !؟ بمونه ! که رفت یقه ی اونو گرفت !

ولی علمی یعنی چی !؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، رُبَمَا ... .

بحث گذشته رسید به اینجا که سوف یا علم و یا دانش ، شد دوست داشتنی ! با مدیریت فیلسوف یا دوستدار دانش سقراط ، حالا بعدش چی شد !؟ ان شاءالله ادامش بمونه برا فرصتی دیگه . 


  

معرفت علمی :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ ... .

... وَ ... .

... انْشَقَّ الْقَمَرُ، ... .

اشاره :

ضمن عرض تسلیت ، و آرزوی بهبود ، بابت زلزله که تا آخرین خبر(پ) ی که بگوشم رسیده کم تر از 320 کشته و کمتر از 3950 مجروحم نداشته ، که امیدوارم زیاد گسترده تر از این نبوده باشه و تا میشه هم نباشه ، هرچند از آن (پ2) گفته یا نوشته شده و میشه و خواهد شد ، ولی فقط شنیدنی با گوش ، یا خواندنی با چشم نبود !

خب دیشب حسش کردیم ! نه حرکت پرده ها ، چراغای آویزون و .. رو با چشم ، و بعدش :

زلزله

رو با گوش ، بلکه مثلا همون که شبکه ی خبر تلویزیونم بعدش خبر از :"حسّ" ش در تهرانم داد و ... .

و مردم مثلا محل ما هم رفتن بیرون ، و ماشین یا خودرو هاشونم از پارکینگ در ! آوردن ، خب مام اگه داشتیم در میاوردیم دیگه ! خودش که نمی تونست ! حالا نمیگم یه روزی اونقد پیشرفت کنه که تا "حس" کرد ، نه اینکه شنید یا خوندش ! نه تنها خودش بیاد بیرون ، بلکه در پارکینگم باز کنه ! یا بشه براش ! چه رسه به اینکه مثل حیوونی مارم خبر کنه ! که می خواد یه خبری بشه ! و مثلا با بوق زدنش ! یا ... .

شناخت دانشی ! :

یا دانش بنانش ! :

بعد از ظهر :

دیشب که مردم اومده بودن تو کوچه ، چشم به بچه ای نیفتاد ! البته بچه که میگم بچه ای رو میگم که نمی تونسته خودش بیاد .

خب شادید همسایه ها هممثل ما بچه ی کوچیک نداشتن ، ولی اگه داشتن چی ؟ و اگه مادر یا پدرش ، و یا خواهر یا برادری که می تونست بیاد ، اونم بغل نمیکرد بیاره !؟

واگه میاورد در گستره ی کدوم حس بود !؟ حس شنوایی ؟ بیناییش !؟ و یا مثلا همونی که زلزله رو درک کرد !؟ یا با زلزله درکش کرد !؟

باچی !؟ و گستره ی چی !؟ که گستره ی ایندو! حس ، بلکه دوشدن حسم در گستره ی اونه !؟ که گفته میشه : ایندو ، این سه ، ووو حس ! حتی : حس !

مثل همون که گفتم تلویزیون گفت : در تهرانم حس شد ! حتی اگه مقصودم :"لمس" باشه ! بنام "لمس" و قلمی لمسم .

 

 

پ – که از تلویزیون ، از شبکه ی خبرسیمای جمهوری اسلامی ایران ، بگوش رسیده .

پ2 – که گویا در عراق به ثبت رسیده بوده ، که ته تغاری رو از تهرون راهی ما کرده بود که خبر از ما بگیره ! و وقتی تونست تماس بگیره احساسشو حس کردم !  

حالا بمونه که در گستره ی :"مجازی" در :"کربلا" هم به ثبت رسیده بود !

همینطور ، شبکه خبرم که اول در :"حلبچه" و بعد در :"خانقین" به ثبت رسوند ، که تا خبر از تلفاتی جانی و بدنی در :"قصرشیرین" داد ، دیگه نیازی به مجوز ، :"روادید" و یا ... نداشت ! (پ3)

خب گویا الحمدلله ! که در :"همسایه" گی ما نبوده ! و در آخرین خبری که بگوشم رسیده ، در :"سرپل ذهان" ثبت شده !

راستی از عراق چه خبر!؟ حس کردن ! و ... !؟

راستی از داعش چه خبر !؟ به :"گردن" نگرفته !؟ خب معلومه که نه ! :"طبیعی" رو هم به گردن بگیره !؟ اونم زیرزمینیشو!؟ بقولی :"بابا تو دیگه کی هستی!؟" ، یا :"به تعبیر معروف " دیگه :"جلل الخالق!؟" چی آفریده یا خلق کرده ! خدا دیگه ! پس کی !؟ طبیعت مثلا !؟ خب بله گفتم طبیعیه ! ولی طبیعت رو چی !؟ مثل "خودرو" !؟ یا ماشین رو چی !؟ ماشین یا خودرو آفرید !؟ یا خلق کرد !؟

پ3 – مثلا :

زلزله زلزله ما داریم میاییم ، ... . 


  

سریال سرزمین مادری :

سلام علیکم

ورودی :

در ورودی بحث (پ) ، هرچند با طرح مادر بنی آدم ، که شامل فقط من مثلا ایرانی نمیشه ، بود ، ولی چون نیاز به :"مستند" علمی در تاریخ علم (پ2) شاید داشت ، بحث تحت عنوان (پ3) "سرزمین مادری (2) " داده شد ، که سِتَدِ حتی آمریکایی هم داشته باشه .

دیشب در برنامه ی :"ثریّا" تلویزیون یه :"راهکار" داده شد که "مستند" در داد و ستد نداشت !

البته تصویری از :"حذف دلار" نشون داده می شد ، ولی آیا داد و ستد بدون :"پول مادر" هم مستندی داشت !؟

حالا بمونه که داد و ستد :"چند جانبه" گفته شد ! که :

... ، ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ ، فَعَّالٌ لِمَا یرِیدُ ، ... .

ی ، مثل "پول مادر" ، در داد و ستد :"دوجانبه" ، اون ، مانند پول مادر :"اروپا" (پ4) مثلا ، نداشت ! و بمونه هم که اینم در داد ستد دوجانبه با "اروپا" س ، و نه دنیا و پول مادرش ، ولو اینکه آقای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایرانم گفته باشن : این مادرارو ولش ! ما رو بجسب !

خب بله ! اگه دادو ستدی دو جانبه هم بقول برنامه ی "ثریا" ی تلویزیون نمی خوایم داشته باشیم ، خب داده ی آقای امنیت ملیم ، مثل همون داده ی خانم کارشناس برنامه ای در شبکه ی آموزش سیمای جمهوری اسلامی ایران : ولش

داده ی ثریا هم ولش !

و چه نیازی به مثلا "دیتا سنتز" ، راهکار ، راه اندازیش !؟

و در نتیجه ! چه نیازی به :"ریال" و پول مادر ملیم ! در سریال سرزمین مادریمون ایران ! از شهر مادر!ش گرفته تا کمثل خونه ی ما ! که یول برمی داریم و مثلا میریم میدیم به نونوایی و ازش پول نمیستونیم ! مگه بقولی : دیوانه ایم ! (پ5)

ولو اینکه پول مادر اونم "ریال" و ایرونیشم باشه ! یعنی پول مادر ایران و بقولی جمهوری اسلامی ایران ! نه پول مادر :"اسلامی" ایران ! که مانند مثلا اروپایی اون ، پول مادر اسلامی باشه ، در داد و ستد ، نه فقط داد و نیازمند به دیتا سنتر ! ، و ستد بی نیاز از دیتا سنتر ! ، دو جانبه ، نه چند جانبه ! و بدون پول مادر !

البته اگه هنوزم گفته نشه : ولش

داد و ستد ولش ! ولو در ثریّا ! و ... بمونه !

خدا بیامرزه مادر بزرگ پدریتون ثریّا رو !

 

پ – بحث سرزمین مادری .

پ2 – تاریخ علم یا دانش مادر ! در مراکز علمی ، منجمله مراکز علمی ایران و بعد انقلابم !

پ3 – مادری ، عنوان مادری .

پ4 – اتحادیه ی اروپا .

پ5 – خب چرا نونوایی !؟ مادر اینکه مثلا اسمش صرّافیه ! حالا مادرکارشم کدوم پول مادره !؟ بمونه ! در این داد و ستد دو جانبه ، یا دو تایی (پ6) .

پ6 – حالا سبعا من المثانیشم بمونه ! 


  

گفتگوی علمی ما (3) :

... ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ، ... . (کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی غافر)

ضمن تبریک امروز ، امروز تصمیم گرفتم که سرکار نرم ، البته تصمیم گرفتیم ، برا اینکه داداش محسن که چشم باز کرد و بهش گفتم امروز استراحت ، یک آخی گفت که دونستم (1) اونم بدش نمیاد . 

با اینکه می دونست (1) صابکارمون هفته ی قبل پول نداد و گفت تو عروسی که اضافه پرداخت داشت صاف بشه ، که وقتی دونست (1) برا خرج خونه و سرکار لنگیم ، ضمن قبول پیشنهادم که از کارکرد هفتگی ما نیمی پرداخت بشه و نیمی بابت طلبش کم بشه ، مقداری داد که خودمونو به یارانه ها برسونیم !

 

خلاصه با نیمی که نه ! با همه ی کارکردم نمی تونستیم مثلا امروز کرایه خونه رو بدیم ، چه رسه به اینکه یه روزم استراحت کرد ! ولی قسمت قبلی ، گفتگوی علمی ما (ب) (2) ، یه کم و کسری داشت که گفتم امروز هم واونو درست کنم و هم پیگیر بحث باشم .  

البته ان شاءالله ، قبلا گفتم که آقا امیرالمومنین ، یادآور دین محمد صل الله علیه و اله و سلم ، علیه السلام ، نه  امیرالمومنین یزید بن معاویه ی ابوسفیانی مثلا سعودیها ، در پاسخ این پرسش که خدا رو از کجا شناختی ؟ فرموده خدا رو از اونجا شناختم که تصمیم گرفتم مثلا امروزو استراحت کنم ، بحثو پیگیر باشم ووو ، که یه چیز دیگه شد و دونستم تصمیم گیرنده یکی دیگس ! حالا اونکه تصمیم گرفته من تصمیم بگیرم بمونه ! مگه اینکه تصمیم من به تصمیم یکی دیگه نباشه ! و مثلا من تصمیم گرفته باشم که بدنیا بیام و ... و بعدشم از این دنیا برم به ... !

به اسم یا نام علم یا دانش :

همینطور دونستنمم ، که به تصمیم من باشه ! و تصمیم بگیرم بدونم ! حتی اگه در حد و اندازه یا بقدر یا قدّ حسی گفته بشه ، چه رسه به دنیای ! دل یا قلب و ما بعدشم ! البته اگه محدود یا به اندازه ی اینم باشه و اونی که بهش علم یا دانش گفته میشه نه تنها همش همین باشه و به اصطلاح ولاغیر ، بلکه مثلا به همون عرفانیم که گفته میشه گفته بشه : علم یا دانش عرفان ! یعنی علم یا دانش بحساب بیاد ! مثل حس و نه فقط دیدن ، شنیدن ووو ، بلکه حتی یکی از حواسم ، حتی حس بدنی یا به اصطلاح فیزیکی در گفتگویی با بدن یا فیزیکی دیگه !

چراکه این فقط مثلا گلو نیست که گفتگویی با مثلا خنجر داشته در روز عاشورا ، گفتم که گفتگو دو ، 2 یا ب طرفه و متقابله ، و مثلا آقا اباعبدالله ، یادآور دین جد و پدرش ، علیه السلام برا چی گفته : اگر دین جدم به کشته شدن منه ، ای شمشیرها مرا دریابید ؟ جز برا اینکه شمشیرم درمی یابد ؟

به اسم یا نام کاردان و کارشناس :

حالا من کاری به این ندارم آنچه که بعنوان عرفان و معرفت یا شناختی نامبرده میشه ، چه در مکتب خونه ها یا مدارس ، چه قدیم و چه جدیدش ، بعنوان یا اسم و یا نام علم یا دانشم نامبرده میشه ، ولی چرا مثلا در مدارج علمی دانشگاهی گفته میشه کاردانی و بعدش گفته میشه کارشناسی !؟ و ارشدم که گفته میشه مقصود کارشناسیه !؟ نه کاردانی ! مثل همون دریافت قلب یا دل که عرفا میگن بعد دریافت حسیه ، حالا حسی که اختصاص به آدم ، انسان و بشرم نداره ، بلکه بقولی : گاو و خرم دارن ! حالا ارشدش ؟ بمونه !

چراکه مثلا استاد شهید مرتضی مطهری در همون آثار بدون استثناء خوبشون دارن که شناخت منحصر به شناخت حسی نیست ، بلکه علاوه بر شناخت قلبیم داریم و اون : شناخت عقلیه !

حالا کازی به اینم ندارم که در هیچیک از آثار ایشان و بنام ایشانم ندیدم که کاردانی رو هم مثل کارشناسی منحصر به حس نکرده باشن و برای قلب یا دل و همینطور برای عقل یا خردم قائل باشن ، به اینم کاری ندارم که گویا ایشونم که حوزوی هستن ، مثل دانشگاهی ها ، علم یا دانشو ، یا دونستنو ، و یا کاردونی رو پیش از کارشناسی می دونن ! (1)

و فعلا کاری به اینم نداریم که کارگر علم یا دانش ، با کارگر معرفت یا شناخت چه فرقی داره !؟ که آیا کاردانش فکر یا اندیشه هست ؟! چراکه وقتی مثلا در مدرسه به دانش آموز گفته میشه :

فکر کنید و پاسخ دهید. (3)

مقصود چیه ؟

چیزی که فعلا باهاش کار دارم همین فکره ! چراکه فکر یا اندیشه که نبود توی عَلَم !؟ مگه اینکه گفته بشه (4) فکر هم حس ظاهری ، و هم باطنی اونه و فرقی با عقل یا خرد که نه ، بلکه حتی به روح یا جانم فکر یا اندیشه گفته میشه !

چراکه صرف نظر از اینکه ما برای دانستن فکر کنیم ، قدر مسلم به چیزی فکر می کنیم که بیادآدرده شده باشه ، و یادآوری بعد بحافظه سپردن است ، حالا سپرده هرچه باشد ، چه معرفتی و چه علمی ، و چه اینکه ایندو فرقیم باهم نداشته باشند ، و از جمله سپرده ها به حافظه هم یکی هم نتیجه ی فکر یا اندیشه هست که پس از فکر کردن و معلوم شدن چیزی ، بحافظه سپرده میشه و مثلا وقتی یه حرف علمی زده میشه یا نوشته میشه ، پس از یادآوری مثل همون معلومیه که بحافظه سپرده شده ، بعبارت دیگر از حافظه ای دانا به آن بیادآورده شده .

برا چی ؟ که طرف مقابل ، یعنی شنونده یا خواننده ی آن حرف یا نوشته هم به اون فکر کند یا بیندیشد و بداند ، نه اینکه فقط مثلا حس کند ! یا دوستدار یا بقولی فیلسوفش باشد ! حالا بماند که دوستدار دل یا قلب است یا عقل یا خردم مثل شناخت دست اندرکار دوست داشتنم هست !؟

خب ! درستکه کارو تعطیل کرده ام و سرکار نرفتم ، ولی به اذان ظهر و برپایی نماز چیزی نمونده ، و این قسمتم داره طولانی میشه و از حوصله خارجم شاید بشه ، برم سر اصل بحث که گفتگوی علمی ماست .

اول اینکه مقصود از گفتگو ، گفتگویی نیست که مثلا من با خودم دارم ، پس از گفتگویی که بدنی یا فیزیکم با بدنی دیگر متقابلا ، در ثانی مثل همین گفتگوی بدنی یا فیزیکیست ، که دو بدن یا فیزیک با هم دارند ، در ثانی گفتگو علمیست ، حالا هرچه که بعنوان علم یا دانش به آن گفته شود ، متقابلا !

یعنی چی ؟ یعنی نه تنها گوینده یا نویسنده ، بلکه متقابلا شنونده یا خواننده هم به آنچه که گوینده یا نویسنده می گوید علم یا دانش بگوید ، نه اینکه بهش جهل یا ندانی بگه ! اونم متقابلا !

یعنی چی !؟ یعنی گفتگویی باشه میان عالم یا دانشمندی و جاهل و نادانی ! چراکه گیریم که یک طرف از دو طرف گفتگو عالم یا دانشمند باشد و بداند که چه می گوید و یا چه می نویسد ، ولی طرف دیگر این گفتگو چی ؟ حتی نمی داند که گوش یا چشم خود را به حرف یا نوشته ی طرف مقابل داده !؟

حالا به تصمیم حس ؟ یا قلب ؟ و یا ... ؟ بماند ! و برای چی ؟ هم ! که بدونه ؟ یا حس کنه و مثلا بشنوه یا ببینه ؟ یا دوست داشته باشه ؟ و یا ... ؟

چراکه اگه تصمیم به دانستن باشه ، خب دانستن یعنی چی ؟ اونم وقتی که حرف یا نوشته این باشه که : بدان !

و بقولی فرق داشته با مثلا : بخوان ! (5)

------------------------------------

(1)    – حالا دونستن یعنی چی ؟ بمونه ، که در مباحث قبلی گفته شد که برخی اونو حس ، دیدن ، شنیدن و حواس به اصطلاح ظاهری می دونن ! و بعضیا هم نهایتشو حس به اصطلاح باطنی ، داخلی و یا ... بازم ! می دونن ، و مثلا بهش میگن :"عرفان" و دوننده ی اونم گفته شده که دل ، قلب و یا ... ست .

(2)    -  که گفتم به حساب ابجد میشه دو یا برقم 2 ،  و بعنوان مثال همین دونستن یا دانایی ، که بهش علم یا دانش گفته میشه هم بحساب ابجد میشه صد و چهل یا برقم 140 ، برا اینکه عین میشه هفتاد ، لامم که میشه سی ، و میم که در قم گفته شد میشه چهل و 70+30+40=140 ، و فقط قم و علمم نیست که بحساب ابجد بشه صد و چهل یا برقم 140 .

(3)    _ بعنوان مثال در کتاب ریاضی و حتی ریاضی مقطع ابتدایی !

(4)    _ بعنوان مثال در تفسیر نمونه ، که در نوشته های آغازین اینجا نقل شده ، که در ذیل تفسیر آیه ی از سوره ی مدّثّر آمده .  

(5)    _ داستانش بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :287
بازدید دیروز :194
کل بازدید : 1345405
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ